مبانى فلسفى نظام اقتصاد اسلامى از ديدگاه امام على (ع) - قسمت اول
بسم رب المهدی
اشهد ان
مولانا امیرالمومنین علی ولی الله
لعن الله
قاتلیک یا فاطمه الزهرا
سلام الله علیها
مبانى فلسفى نظام اقتصاد اسلامى از ديدگاه امام على (ع)
قسمت اول
فهرست :
- مقدمه
- مفاهيم و كليات (2)
- نظام
- نظام اقتصادى
- مبانى فلسفى نظام اقتصادى
- مبانى مكتبى نظام اقتصادى
- اهداف نظام اقتصادى
- دو ديدگاه نسبت به نظام اقتصادى
- ب. خداشناسى از
ديدگاه امام على (عليهالسلام)
- الف. رابطه خدا با جهان طبيعت
- .1 رابطه خالقيت
- .2 رابطه ربوبيت
- .3 رابطه مالكيت
- .4 رابطه احاطه و سلطه
- . 5 رابطه قيوميت
- ب. رابطه خدا با انسان
- .1 هدايت تكوينى انسان
- .2 هدايت تشريعى
- .3 رابطه رزاقيت در يك نگاه
- جهانشناسى
- تأثير جهانشناسى ليبراليسم بر اقتصاد
- جهانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
- .1 هدفدارى جهان
- حركت به سوى خدا
- اختصاص به انسان
- برخوردارى از خزائن غيبى
- محل آزمايش
- پيامدهاى جهانشناسى از ديدگاه حضرت على (عليهالسلام) در اقتصاد
- انسانشناسى
- .1 خويش مالكى
- .2 ارضاى تمنيات و اميان نفسانى، انگيزيه و هدف
اقتصادى
- .3 عقل انسان در خدمت شهوات او
- انسانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
- .1 فلسفه آفرينش انسان
- دو بعدى بودن انسان
- مالكيت مطلق خدا و منتخب و مسؤول بودن انسان
- جامعهشناسى
- جامعهشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
- پىآمدهاى ديدگاه على (عليهالسلام)
- ب. سنتهاى الهى حاكم بر جوامع انسانى از ديدگاه امام على
(عليهالسلام)
- تقوا و ايمان
- عدل و داد
- يارى خدا
- شكر خداى متعال
- توبه
- استدراج
- دع
- زكات مال
- بخشش نعمت
- صله رحم (پيوند خويشاوندى)
- صدقه
- خلاصه و جمعبندى
- كتابنامه
- جامعهشناسى (170)
- جامعه
- نظريه اصالت فرد و آثار اقتصادى آن
- نظريه اصالت جامعه و آثار اقتصادى آن
- نظريه اصالت فرد و جامعه (173)
- برخى پيامدهاى ديدگاه امام على (ع)
- پىنوشتها
--------------------------------------------------
مقدمه
تفاوت هر نظام اقتصادى با ساير نظامهاى اقتصادى، برگشت به امورى از جمله مبانى فلسفى آن دارد. مبانى مكتبى، ارزشها و اهداف، برخى ديگر از مؤلفههاى تعيينكننده ميزان تمايز هر نظام اقتصادى از ساير نظامهاى اقتصادى است.
استقلال فكرى ما در ساحت اقتصادى، آن گاه حاصل مىشود كه نظام اقتصاد اسلامى بر اساس جهانبينى، ارزشها و اهداف خاص آن، كشف و طراحى گردد. اگر هدف نهايى در فعاليتهاى اقتصادى ـ چه در حوزه توليد و چه در زمينه توزيع و مصرف ـ تنها پاسخ دادن به اميال شهوانى و مادى باشد، الگوهاى رفتارى در عرصه فعاليتهاى اقتصادى بسيار متفاوت از الگوهاى رفتارىاى خواهد شد كه هدف غايى كسب رضايت خداوند متعال باشد. حتى اگر جامعه در تلاش اقتصاديش هدف ميانى خود را بسط عدالت اجتماعى و اقتصادى قرار دهد، الگوهاى رفتارى اقتصاديش نيز متفاوت از جامعهاى خواهد بود كه آمال و آرمانهاى فعاليتهاى اقتصاديش فقط برآوردن اميال ماديش باشد.
نظام اقتصادى حاكم بر دنياى فعلى، بر اساس تفسير خاصى كه از خدا، جهان، انسان و جامعه دارد، بنيانهاى خود را مستحكم كرده است. بر اساس تفاسير ويژه از مقولههاى فوق، در نهايت، انسان محورى را در همه فعاليتهاى اقتصاديش اصل قرار داده، نظام اقتصادى سرمايهدارى ليبرال را طراحى و در خارج پياده كرده است. در اين نظام، الگوهاى رفتارى در عرصه فعاليتهاى اقتصادى، برخاسته از حقوق اقتصادى ويژهاى، و حقوق اقتصادى به نوبه خود در بستر مبانى مكتبى نظام اقتصادى آن، شكل گرفته و مبانى مكتبى آن بر اساس ديدگاه خاصى كه نسبت به مقولههاى خدا، جهان، انسان و جامعه ارائه مىدهد، سامان يافته است. به عنوان مثال در الگوى پسانداز و سرمايهگذارى يكى از عوامل تعيينكننده ميزان پسانداز و سرمايهگذارى، نرخ بهره است كه طبق ضوابط حقوق اقتصادى، لازم است افراد در فعاليتهاى اقتصادى خود آن را بر اساس توافق، رعايت كنند. اين ضابطه حقوقى به نوبه خود ريشه در اين امر دارد كه استفاده از ربا در فعاليتهاى اقتصادى بلامانع مىباشد.
يكى از ريشههاى چنين ديدگاهى مىتواند چنين مبناى فلسفى درباره خداوند متعال باشد كه : «خداوند در هدايت بشر به هدايت تكوينى اكتفا كرده است و چيزى به نام هدايت تشريعى و شريعت در عرصههاى مختلف اجتماعى ارائه نداده است.»
بنابراين اگر ديدگاههاى اسلام در مبانى فلسفى مربوط به نظام اقتصادى با مبانى فلسفى ساير نظامهاى اقتصادى متفاوت باشد، بايد بپذيريم كه مبانى مكتبى، حقوق اقتصادى، الگوهاى اقتصادى و در نتيجه نظام اقتصادى اسلام با نظامهاى اقتصادى ديگر متفاوت مىباشد. به همين خاطر است كه امام خمينى (ره) مىفرمايند:
اسلام داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمام ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذيرد . (1)
مقدمه اين نوشتار را با ذكر چند مطلب به پايان مىبريم:
.1 در اين پژوهش به دنبال بررسى مبانى فلسفى نظام اقتصادى از ديدگاه على (u) هستيم، اما به جهت نشان دادن اهميت و جايگاه بحث در نظريههاى اقتصادى، ابتدا ناچاريم در هر بخشى به ادبيات و برخى نظريههاى موجود از ديدگاه نظام اقتصادى مسلط بر دنياى كنونى ـ نظام سرمايهدارى ليبرال ـ اشاره مختصرى داشته باشيم، سپس ديدگاه على (عليهالسلام) را تبيين و تفاوت آن دو ديدگاه را نشان دهيم.
.2 عمده منابع تحقيق به لحاظ ماهيت بحث ـ نهجالبلاغه و غررالحكم خواهد بود. زيرا در اين نوشتار بايد با تكيه بر گفتار حضرت (عليهالسلام) به تحقيق بپردازيم و غالب گفتار آن حضرت درباره موضوع مورد بحث نيز در اين دو منبع جمعآورى شده است.
.3 در برخى موارد از آيات و روايات ساير معصومين (عليهالسلام) استفاده خواهيم كرد. اين امر به دو جهت لازم است: يكى به جهت نشان دادن ميزان نزديكى ديدگاههاى آن حضرت (عليهالسلام) با آيات الهى و روايات ساير معصومين (عليهالسلام)؛ جهت ديگر، گاهى ممكن است گفتار مهمى از حضرت (عليهالسلام) به ما رسيده باشد، ولى استناد ضعيف باشد، لذا با استفاده از گفتار ساير معصومين (عليهالسلام) ـ از باب كلامهم واحد ـ مىتوان محتواى گفتار حضرت (عليهالسلام) را تقويت نمود.
.4 روش تحقيق: مطالعه منابعى كه محتوى كلام على (عليهالسلام) مىباشند، جمعآورى گفتار حضرت (عليهالسلام)، تحليل و نتيجهگيرى با تكيه بر روش استقرا و قياس، مورد نظر مىباشد .
. 5 فرضيه تحقيق: بين مبانى فلسفى نظام اقتصادى از ديدگاه على (عليهالسلام) و بين مبانى فلسفى نظام اقتصادى مسلط كنونى بر جهان، تفاوتهاى اساسى وجود دارد.
.6 در ترجمه كلمات اميرالمؤمنين (عليهالسلام)، سعى ما بر آن است كه ترجمه ارائه شده حتىالمقدور هماهنگ با ترجمه نهجالبلاغه عبدالحميد آيتى باشد، در غير اينصورت مشخصات نهجالبلاغه مورد كاملا بيان مىشود تا تفاوت مأخذ مشخص گردد.
.7 مطالب هر يك از عناوين اين مقاله از ديدگاه امام على (عليهالسلام) چنان گسترده است كه هر كدام مقاله مستقلى را مىطلبد، لذا ناچاريم خيلى به شرح و بسط كلمات آن حضرت نپردازيم و از كلماتى كه گويايى لازم را در مطلب مورد استناد داشته باشد، استفاده كرده، يا به حداقل شرح گفتار آن حضرت (عليهالسلام) اكتفا كنيم.
. 8 اين پژوهش در چند بخش زير به سامان مىرسد:
بخش اول، كلياتى پيرامون مفهوم نظام و نظام اقتصادى، مبانى فلسفى، اهداف نظام اقتصادى و ... مىباشد. در بخش دوم، خداشناسى؛ در بخش سوم، جهانشناسى؛ در بخش چهارم، انسانشناسى؛ و در بخش پنجم، جامعهشناسى از ديدگاه على (عليهالسلام) مورد بحث قرار مىگيرد. سرانجام در خاتمه به جمعبندى و نتيجهگيرى مىپردازيم.
لازم به يادآورى است كه در پنج بخش فوق به مباحثى مىپردازيم كه نظام اقتصادى متأثر از آنها باشد.
مفاهيم و كليات (2)
در اين بخش مفاهيمى چون نظام و نظام اقتصادى، مبانى فلسفى و مكتبى، و اهداف نظام اقتصادى را تعريف مىكنيم.
همچنين ارتباط منطقى اين مفاهيم با يكديگر نيز مورد توجه مىباشد. اين بخش فقط جهت فراهم نمودن زمينه و بستر براى بحث اصلى مىباشد. بنابراين، از پرداختن به ديدگاههاى گوناگون پرهيز مىكنيم.
نظام
براى نظام تعاريف گوناگونى ارائه دادهاند، اما تعريفى كه براى نظام اقتصادى بيشتر قابل استفاده باشد، عبارت است از:
نظام در تئورى عمومى نظامها به مجموعهاى از اجزاى به هم وابسته گفته مىشود كه در راه نيل به هدفهاى معينى با هم، هماهنگى دارند. (3)
اين تعريف هر مجموعهاى را كه اجزايش از دو ويژگى همآهنگى و هدفدار بودن برخوردار باشند، شامل مىشود. بر اين اساس، سه نوع نظام زير از هم قابل تفكيك مىباشد:
.1 نظامهاى تكوينى غيررفتارى؛ مانند نظام آفرينش و نظام موجود در دستگاه گوارش انسان .
.2 نظامهاى مصنوعى غيررفتارى؛ همانند نظام موجود در اتومبيل و هواپيما.
.3 نظامهاى رفتارى؛ اجزاى اين نظامها رفتارهاى ارادى بشر است. چون اين رفتارها همواره بر اساس چهانبينى و ارزشهاى مورد قبول انسان شكل مىگيرد، بنابراين در تعريف نظامهاى رفتارى، عنصر ديگرى به نام مبانى فلسفى (جهانبينى) و مبانى مكتبى (ايدئولوژى) وارد مىشود. بر اين اساس، «نظام رفتارى، مجموعهاى از رفتارهاى ارادى انسان است كه بر اساس مبانى فلسفى و مكتبى معين، در جهت نيل به اهداف مشخص همآهنگى كامل دارند.»
نظام اقتصادى
نظام اقتصادى نوعى نظام رفتارى است. اجزاى نظام اقتصادى رفتارهاى ارادى انسانها در سه حوزه توليد، توزيع و مصرف مىباشد؛ رفتارهايى همانند پسانداز، سرمايهگذارى، توليد و توزيع در ارتباط با منافع اقتصادى و اموال و شركتكنندگان در نظام بر اساس الگوهاى رفتارى خاصى شكل مىگيرد.
بنابراين نظام اقتصادى را مىتوان بدين نحو تعريف نمود: «نظام اقتصادى عبارت است از مجموعهاى از الگوهاى رفتارى كه شركتكنندگان در نظام را به يكديگر و به اموال و منابع براساس مبانى مشخص پيوند داده و در راستاى اهداف معينى به نحو همآهنگ براى كسب بيشترين موفقيت اقتصادى سامان يافته است.» (4)
مبانى فلسفى نظام اقتصادى
منظور از آن، جهانبينى است كه حاكم بر رفتار اقتصادى است و رفتار اقتصادى مطابق با آن شكل مىگيرد و مشتمل بر قضايايى است كه با كلمه «هست» يا «نيست» بيان مىشود. موضوع آن خدا، انسان، جامعه و دنياى مادى و اخروى مىباشد.
مبانى مكتبى نظام اقتصادى
مبانى مكتبى به مجموعهاى از قضاياى كلى دستورى (بايدى) است كه داراى ويژگىهاى زير مىباشد:
.1 زيربناى نظام و حقوق اقتصادى است؛
.2 برگرفته از مبانى فلسفى نظام اقتصادى است؛
.3 در تعيين عناصر نظام اقتصادى و چگونگى ارتباط بين آنها مؤثر است؛
.4 زمينهساز حركت به سمت اهداف مىباشد.
اهداف نظام اقتصادى
اين اهداف، مقاصدى است كه نظام اقتصادى براى رسيدن به آن طراحى شده است و برگرفته از مبانى فلسفى نظام اقتصادى مىباشد. به طور منطقى بايد اهداف نظام با اهداف شركتكنندگان در نظام همآهنگ باشد؛ براى مثال اگر هدف نظام اقتصادى رسيدن به رفاه مادى است، بايد اهداف دولت و مردم نيز به نحوى باشد كه فعاليت هر يك از آنها را در مسير رفاه قرار دهد .
در پايان ذكر اين نكته لازم است كه هر چند اهداف و مبانى مكتبى نظام اقتصادى در اينجا مورد بحث ما نخواهد بود، اما به جهت نشان دادن اهميت بحث مورد نظر ما (مبانى فلسفى نظام اقتصادى) و ارتباط شديد آن با اهداف و مبانى مكتبى لازم بود اشارهاى كوتاه به آنها داشته باشيم.
دو ديدگاه نسبت به نظام اقتصادى
بر اساس يك ديدگاه، بهترين و كارآترين نظام اقتصادى در عالم خارج وجود دارد. وظيفه متفكران اقتصادى تنها درك و كشف آن و هماهنگ شدن با آن مىباشد و بايد از دخالتهاى ناروايى كه سبب اختلال كاركرد آن مىشود، پرهيز نمود. (5)
آدام اسميت، نفع شخصى مادى را تحت عنوان «تئورى دست نامرئى» مهمترين عامل ايجاد، حفظ و هماهنگى چنين نظام اقتصادى مىشمارد و همچنين جستجوى نفع شخصى را عامل اساسى در رفع تمانع منافع فرد و اجتماع مىداند. (6)
بر اساس ديدگاه دوم كه توسط «اجتماعيون دولتى» ارائه شده است، نظام اقتصادى بر حسب ضرورت طبيعى و غريزى شكل نمىگيرد، بلكه سازمانهاى تاريخى وجود دارند كه با سازمان دادن به خود و وضع قوانين مناسب و اجراى مناسب آن، نقش مؤثرى در ايجاد نظام اقتصادى دارند. به عبارت ديگر دولتها بايد قوانين مربوط به فعاليتهاى افراد و سازمانها را وضع، اجرا و پاسدارى نمايند. (7)
تفاوت اساسى اين دو ديدگاه آن است كه بر اساس ديدگاه اول، طراحى نظام اقتصادى مطابق با مبانى فلسفى، مكتبى، اهداف و حقوق اقتصادى بىمعناست؛ زيرا نظام اقتصادى در عالم خارج موجود است، بنابراين نيازى به بررسى مقولههاى فوق جهت طراحى نظام اقتصادى نمىباشد . پس وظيفه متفكران اقتصادى بر طبق اين ديدگاه تنها مطالعه آن به روش علمى جهت شناسايى دقيقتر آن و رفع موانع كاركرد طبيعى آن مىباشد. ولى بر اساس ديدگاه دوم، نظام اقتصادى مىتواند يك طرح جامع جهت دگرگون نمودن عالم واقع باشد. اين طرح جامع با استفاده از مبانى فلسفى، مكتبى، اهداف و حقوق اقتصادى خاصى امكانپذير مىباشد.
اين تفكيك در پژوهشهاى اسلامى از اهميت ويژهاى برخوردار است. در اين پژوهش، در پى نشان دادن تفاوت مبانى فلسفى نظام اقتصادى از ديدگاه على (عليهالسلام) ـ كه با ديدگاه دوم همخوانى دارد ـ با مبانى فلسفى نظام اقتصاد سرمايهدارى ـ كه با ديدگاه اول هماهنگ است ـ مىباشيم.
خداشناسى
نظام اقتصاد سرمايهدارى ليبرال با انتشار كتاب «ثروت ملل» آدام اسميت تولد يافت. اما با انتشار كتاب معروف «نظريه عمومى اشتغال، بهره و پول» كينز، به افول گراييد. سرانجام ميلتون فريدمن با انتشار كتاب «سرمايهدارى و آزادى» جانى تازه به نظام سرمايهدارى ليبرال داد. وى هماكنون از مدافعان سرسخت آن نظام است. (8)
يكى از اساسىترين مبانى فلسفى نظام اقتصاد سرمايهدارى «دئيسم» مىباشد. بر اساس اعتقاد به دئيسم، خداوند همانند ساعتسازى است كه جهان را شبيه ساعت خلق و آن را به حال خود رها كرده است و هيچگونه دخالت و هدايت تكوينى و تشريعى در آن ندارد. خداوند نظام طبيعى را كه كارآمدترين نظام است در آن قرار داده، به گوشهاى رفته است. نظام اقتصادى نيز جزيى از نظام طبيعى است كه خداوند در آن هيچ دخالتى ندارد و از طريق هماهنگى افراد با نظام طبيعى كه به وسيله «دست نامرئى» از ناحيه جست و جوى منافع مادى شخصى حاصل مىشود، به بهترين وجه شكل مىگيرد. اگر هر كس در فعاليتهاى اقتصادى خود تنها نظرش به حداكثر كردن لذت و منافع مادى شخصى باشد، منافع مادى اجتماعى به خودى خود به حداكثر خواهد رسيد . اين پروسه نظام اقتصادى كه جزيى از نظام طبيعى جهان است هيچ نيازى به دخالت و يا هدايت تكوينى و تشريعى خداوند ندارد. (9)
وقتى خداشناسى از ديدگاه على (عليهالسلام) مورد بررسى قرار گيرد، معلوم خواهد شد كه اين دو ديدگاه تا چه حد با هم تفاوت خواهد داشت. آنگاه اجمالا به تفاوت نقش اين دو ديدگاه در عرصه اقتصاد اشارهاى مختصر خواهيم كرد.
ب. خداشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
در اين نوشتار به ابعاد مختلف خداشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام) نمىپردازيم؛ بلكه فقط شناسايى رابطه خداوند با جهان طبيعت و انسان، مد نظر مىباشد.
يعنى به دنبال توحيد افعالى در اين دو گستره هستيم. يقين به توحيد افعالى خداوند متعال، ويژگى خاصى به اعمال و رفتار انسان در صحنه زندگى مىبخشد. اين يقين موجب خواهد شد كه انسان در عرصه فعاليتهاى اقتصادى به نحوى رفتار كند كه با رفتارهاى انسان غيرموحد، كاملا متفاوت باشد. زيرا اعتقاد به توحيد افعالى، رابطه خدا را با انسان و طبيعت به نحوى معرفى مىكند كه با خداشناسى مبتنى بر دئيسم، كاملا متفاوت مىباشد. نظام اقتصادى ـ با تكيه بر تعريف پيشين ـ يك نظام رفتارى است، و تأثيرپذيرى اين نظام از رفتارهاى برخاسته از اعتقاد به توحيد افعالى كاملا آشكار و همچنين متفاوت از تأثيرپذيرى نظام اقتصادى برخاسته از اعتقاد به دئيسم مىباشد. در بررسى كلام امام على (عليهالسلام) اعتقاد به توحيد افعالى خداوند متعال، كاملا آشكار مىگردد و به دنبال آن مىتوان رابطه خاص خدا را با انسان و جهان معرفى نمود كه رفتارهاى ويژهاى را در ساحت اقتصادى الزام خواهد نمود.
الف. رابطه خدا با جهان طبيعت
.1 رابطه خالقيت
در رابطه با خالقيت هستى و جهان طبيعت مطالب ارزشمند فراوانى در كلمات حضرت (عليهالسلام) وجود دارد؛ اما آنچه در اين بحث حائز اهميت است اين امر مىباشد كه خداى متعال جهان طبيعت را با همه اجزايش خلق كرده و خلقت همچنان استمرار دارد.
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در گفتار فراوانى خدا را خالق جهان طبيعت معرفى مىكند (10) كه به چند نمونه آن اشاره مىشود:
كانتالسماوات والارض فطرته و ما فيهن و ما بينهن، و هوالصانع لهن؛ فلامدفع لقدرته. (11)
آسمانها و زمين و هر چيزى كه در آنها و بين آسمان و زمين قرار دارد همه مخلوق خداى متعال هستند و هيچ مانعى براى قدرت خداى متعال وجود ندارد.
از اين بيان فهميده مىشود كه جهان طبيعت مخلوق الهى است و خداوند تنها فاعل مستقل كل اشياىعالم است و هيچچيز مانع قدرت الهى در خلقت اشيا نمىباشد. و به همين معنا خداوند متعال خود را در قرآن معرفى مىكند: «لاإله إلا هو خالق كل شيء فاعبدوه.» (12) ؛ هيچ معبودى جز خدا نيست. او آفريدگار همهچيز است؛ پس او را پرستش كنيد.
گفتار پيشين حضرت خالقيت خداوند متعال را به نحوى فراگير نسبت به همه اشياى زمين و آسمان و آنچه بين آنهاست، مطرح مىكند كه استمرار خلقت از آن قابل استنباط است. كما اين كه آيه فوق نيز چنين دلالتى دارد؛ زيرا هر لحظه در عالم طبيعت امورى ايجاد مىشوند و فاعل مستقل همه آنها خداى متعال است. حضرت (عليهالسلام) در كلمات ديگرى به استمرار خلقت الهى تصريح مىفرمايند:
سپاس خدايى را كه هرگز مرگ او را فرانمىگيرد: «لانه كل يوم فى شأن من إحداث بديع لم يكن.»؛ چرا كه او در هر لحظهاى خلقت جديدى دارد كه پيش از آن وجود نداشت. (13)
.2 رابطه ربوبيت
در زبان عربى «رب» به معناى تربيت كرده است و به نحو استعاره در كسى كه تربيتكننده است، استعمال مىشود. بنابراين «ربوبيت» به معناى تدبير و ساماندهى يك شىء است. اطلاق كلمه رب بر خداوند متعال به معناى آن است كه خدا تدبير همه امور عالم را بر عهده دارد و پرورشدهنده و مراقب آنهاست.
در كلمات امام على (عليهالسلام) فراوان تدبير امور عالم به خداوند متعال نسبت داده شده است. (14) در يكى از اين كلمات آمده است:
ظهر للعقول بما ارأنا من علامات التدبيرالمتقن والقضاء المبرم. (15)
براى صاحبان خرد، نشانههاى تدبير متقن و حكم سديد الهى آشكار مىباشد.
در برخى گفتارشان به صراحت تدبير همه امور عالم، و دنيا و آخرت را به دست خداى متعال بيان مىكند. (16)
سپاس خدايى را كه ... انجامدهنده هر امرى است كه اراده مىكند، داناى به امور غيب، آفريننده آفريدهها و نازلكننده قطرات باران است، و «مدبر امرالدنيا والآخرة»؛ تدبيركننده امر دنيا و آخرت است. (17)
تدبير الهى آن چنان گسترده است كه: «هيچچيز خارج از دايره تدبير او نمىباشد.» (18) خداى متعال در تدبيرش هيچ نيازى به شريك نداشته، به تنهايى تمام امور دنيا و آخرت را بر عهده گرفته است: «و لا ند له فىالربوبيته.»؛ (19) يعنى خداى متعال در تدبيرش هيچ شريكى ندارد.
در نظر امام على (عليهالسلام) تدبير الهى چنان ذىنفوذ است كه گاهى باعث مىشود تصميمات دقيق بندگانش در هم ريزد و امور عبدش به سمتى حركت كند كه خواسته وى نيست. امام حسين (عليهالسلام) مىفرمايد:
مردى از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) پرسيد: شما چگونه خدا را شناختيد؟ حضرت (عليهالسلام) فرمود: به وسيله فسخ تصميم و به ثمر نرسيدن تلاشها، زيرا هنگامى كه براى امرى تلاش مىكردم، بين من و سعيم مانع مىشد و زمانى كه تصميم به كارى مىگرفتم، قضاى الهى مخالف با آن مىشد، بنابراين دانستم كه تدبير امور من به دست كس ديگرى است. (20)
وقتى به قرآن مراجعه مىكنيم هماهنگى بين گفتار امام على (عليهالسلام) و حدود هزار آيه كه ربوبيت الهى را بيان مىكند، به وضوح آشكار مىگردد. در آيات قرآن تعابيرى همانند : «رب»، «ربالعالمين». «ربالسموات والارض»، «ربالعرش»، «ربالمشارق والمغارب»، «ربالسموات السبع»، «ربالناس» و «ربالفلق» فراوان آمده است.
.3 رابطه مالكيت
مقصود از مالكيت، مالكيت حقيقى است، نه مالكيت اعتبارى. از ديدگاه امام على (عليهالسلام) تمام هستى ملك حقيقى خداى متعال است: «له ما فىالارضين والسماوات و ما بينهما.» (21) ؛ آنچه در زمينها و آسمان و بين آن دو است همه مال خدا است.
گويا اين كلام حضرت (عليهالسلام) نوعى ديگر از بيان الهى است كه مىفرمايد: «و لله ما فىالسموات و ما فىالارض.» (22) ؛ آنچه در زمين و آسمان است همه از آن خداى متعال است.
.4 رابطه احاطه و سلطه
در گفتار فراوانى، اميرالمؤمنين (عليهالسلام) احاطه وجودى و علمى خدا را بر تمام موجودات جهان بيان مىكند. در برخى از آنها فقط به احاطه وجودى، (23) در بعضى ديگر احاطه علمى (24) و در مواردى نيز هم احاطه علمى و هم وجودى اشاره شده است. (25) به ذكر نمونهاى از گفتار آن حضرت (عليهالسلام) كه هم دلالت بر احاطه وجودى و هم احاطه علمى خداوند متعال دارد، اكتفا مىشود:
قد علم السرائر، و خبر الضمائر، له الاحاطة بكل شىء، والغلبة لكل شىء، والقوة على كل شىء. (26)
خداى متعال داناى به تمام اسرار عالم و ضمير انسانهاست، بر همه چيز احاطه و غلبه دارد و توانا بر هر امرى است.
گفتار فوق مىتواند بهترين تفسير براى كلامى الهى باشد: «كانالله بكل شىء محيطا.» (27) ؛ خداوند متعال بر همه اشياى عالم مسلط است.
. 5 رابطه قيوميت
قيوميت خداوند متعال بيانگر آن است كه خدا برپادارنده جهان هستى و قوام آن از او است . اين مطلب هم به نحو صريح و هم مفهوم آن در بسيارى از بيانات على (عليهالسلام) آمده است. (28) برخى منابع روايى مطلب ذيل را از آن حضرت نقل كردهاند:
كل شىء خاشع له، و كل شىء قائم به، غنى كل فقير، و عز كل ذليل. (29)
همهچيز خشوعكننده خدا و قائم به او هستند، هم او بىنيازكننده هر فقيرى و عزيزدارنده هر دليلى است.
هماهنگى كامل بين گفتار امام على (عليهالسلام) و كلام خداى متعال از اين آيه، كاملا آشكار مىباشد: «الله لاإله إلا هو الحى القيوم.»؛ (30) نيست خدايى جز خداى يكتا كه زنده و برپادارنده همه امور است.
اين روابط بيان شده آن چنان واضح و گويا است كه نيازى به هيچگونه توضيح ندارد.
شايد بتوان روابطى بيش آنچه بين خداى متعال و جهان هستى از گفتار امام على (عليهالسلام) كه در حوزه اقتصاد مؤثر باشد، برشمرد؛ اما براى نشان دادن ويژگىهاى نظام اقتصادى از ديدگاه آن حضرت (عليهالسلام) و تمايز آن از ساير نظامهاى اقتصادى به همين مقدار اكتفا مىگردد.
ب. رابطه خدا با انسان
هر چند روابط برشمرده پيشين، شامل رابطه خدا و انسان نيز مىباشد، ولى روابط اختصاصى نيز بين خداوند و انسانها وجود دارد كه در عرصه تحليلهاى اقتصادى از جايگاه ويژهاى برخوردار مىباشد. به چند نمونه مهم آن، اشاره مىگردد:
.1 هدايت تكوينى انسان
منظور از هدايت تكوينى هر موجودى، به فعليت درآوردن استعدادها و به كمال رساندن آن موجود مىباشد. هر چند اين هدايت تكوينى شامل همه موجودات عالم مىشود، اما هدايت انسان به عنوان كسى كه رفتارهاى اقتصادى او در سازمان دادن نوع نظام اقتصادى مؤثر است، از منزلت ويژهاى در اين بحث برخوردار است. هر چند گفتار حضرت (عليهالسلام) در اين باب فراوان است، (31) ولى به ذكر يك نمونه آن اكتفا مىشود:
اى انسان آفريده شده در حد اعتدال!، اى آنكه در تاريكى رحمها و در پردههاى تو بر تو نگهداريت كردهاند! آفرينش تو از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهى مطمئن جايت دادند . تا زمانى معلوم و تا مدتى كه بهره توست. در شكم مادر خود مىجنبيدى و به دعوت كس پاسخ نهى گفتى و آواز كسى شنيدن نتوانستى. سپس، تو را از قرارگاهت بيرون راندند. به سرايى آمدى كه هرگز آن را نديده بودى و راه رسيدن به منافع آن را نمىشناختى. پس چه كسى تو را به كشيدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت كه نيازها و خواستههايت را از كجا طلب كنى؟ هيهات! آن كه در شناخت صفات كسى كه اندام و اعضا دارد، ناتوان است، از شناخت صفات آفريدگارش ناتوانتر است. و هر چه او را به صفات مخلوقاتش محدود كند، از شناخت او دورتر گرديده است. (32)
اين گفتار حضرت (عليهالسلام) به نحو كامل اعلام از هدايت تكوينى انسان دارد. بيان، آن چنان گوياست كه نيازمند هيچگونه توضيح نمىباشد. بلكه خود توضيح كلام خداى متعال است كه مىفرمايد: «قال ربناالذى اعطى كل شىء خلقه ثم هدى.» (33) ؛ [موسى] گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه لازم آفرينشش بود، داده، سپس هدايتش كرده است.
.2 هدايت تشريعى
هدايت تشريعى انسان، به معناى نشان دادن راه كمال و سعادت او مىباشد.
چنان كه گذشت، مكتب دئيسم كه زيربناى فلسفى تفكر ليبراليسم اقتصادى مىباشد، انسان را بىنياز از هدايت تشريعى مىداند، و اعلام مىكند كه عقل انسان به تنهايى قادر است هم سعادت و كمال خود را شناسايى كند، و هم توانايى كافى را در تشخيص راه وصول به آن را داراست. اما آموزههاى امام على (عليهالسلام) در تعداد زيادى از خطبههاى نهجالبلاغه و ساير منابع روايى، غير از آن است. (34) حضرت (عليهالسلام) نياز انسان به هدايت تشريعى جهت شناسايى كمال و سعادت انسان و همچنين راه وصول آن را به صراحت بيان مىكند:
پيامبران را بر جن و انس مبعوث فرمود (بعث الىالجن والانس رسله)، تا پرده از چهره دنيا برگيرند و مردم را از بديها و سختىهايش برحذر دارند، و بر ايشان از دنيا مثلها آورند و ديدگانشان را به معايب آن بشايند و بناگهان درآيند و سخنى عبرتآميز گويند، از دگرگونىهاى آن چون تندرستىهاى آن و بيمارىهاى آن و حلال آن و حرام آن و آنچه خدا براى فرمانبرداران مهيا كرده و آنچه براى بزهكاران از بهشت و دوزخ و بزرگوارى و خوارى. (35)
در خطبه ديگرى مىفرمايد: «خداوند محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را فرستاد تا راه عذر را بر آنها ببندد.» (36) يا «زمانى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) را مبعوث كرد كه مردم از كارهاى نيكو فاصله گرفته و امتها به جهل و نادانى روى آورده بودند» (37) ، و يا اين كه «خداوند انبياى خود را فرستاد تا بيانكننده حق و سفيرانى بين خالق و مخلوق باشند.» (38)
مطالب بيان شده صراحتا بيانگر لزوم وحى براى رسيدن به كمال و سعادت بشرى مىباشد.
.3 رابطه رزاقيت
على (عليهالسلام) درباره رازقيت خداوند متعال مطالب فراوانى فرموده، ابعاد مختلف آن را بيان كردهاند. در يك نگاه شايد بتوان چنين گزارشى ارائه نمود: «روزى انسانها دو نوع است: روزىاى كه انسان به دنبال آن مىدود و روزيى كه به سراغ انسان مىآيد حتى اگر انسان در پى آن نباشد. (39) چون انسانها مخلوق خداوند متعال هستند، خدا آنها را دوست دارد و به آنها روزى مىدهد، (40) بلكه بر خود لازم كرده است كه رويشان را اعطى كند (41) و توسعه در رزق و روزى مردم را مورد نظر خود قرار بدهد. (42)
همو به نحو عادلانه روزى آنها را تقسيم مىنمايد. (43) در نگاه آن حضرت (u) خداوند متعال روزى بندگانش را تقدير و اندازهگيرى مىكند (44) و با توسعه و تضييق آن، انسانها را در معرض آزمايش قرار مىدهد. (45) اما خداوند براى بندگان مؤمن خود امتياز ديگرى قرار داده است و روزى آنها را از مجارىاى كه هيچگاه گمانش را نمىبرند (من حيث لايحتسب) مىدهد.» (46)
آيات فراوانى از قرآن، خداوند متعال را در روزى دادن انسان بدين نحو معرفى كرده است : «اى پيامبر! خداى متعال به هر كسى بخواهى، بىحساب، روزى مىدهد. (47) كليدهاى آسمانها و زمين از آن خداست و روزيش را براى هر كسى بخواهد مقدر و گسترش مىدهد .» (48)
ممكن است افرادى با مطالعه اين امور چنين شبههاى به ذهن آنها برسد: چگونه ممكن است خداى متعال روزى افراد را بدون حساب بدهد، آيا اين امر برخلاف حكمت الهى نيست؟
مقصود از توسعه در رزق و بىحساب دادن روزى، بدون عوض مىباشد. يعنى روزيى كه خداى متعال به بندگانش مىدهد از آنها چيزى دريافت نمىكند. هر چند هر كسى در راه كسب روزى تلاش مىكند؛ اما نمىتوان آن را به ازاى روزى الهى به شمار آورد؛ چرا كه توان كار و تلاش را نيز خداى متعال بدون عوض، به ما ارزانى داشته است. (49)
پرسش مهمتر آن كه كسى ممكن است بگويد: وقتى كه روزى مردم را خداوند تقدير مىكند و از نگاه على (عليهالسلام) روزى هر كس از طرف خدا تقسيم و تعيين شده است؛ (50) پس نقش كار و تلاش در دستيابى روزى چيست؟ آيا بدون تلاش، روزى انسان به او خواهد رسيد؟
تقدير روزى و تعيين و تقسيم آن به وسيله خداوند متعال نه اين كه منافاتى با كار و تلاش ندارد، بلكه از ديدگاه آن حضرت (عليهالسلام) كار و تلاش يكى از اسباب و علل تعيين روزى مىباشد. خداى متعال، روزى بندگانش را از طريق اسباب و عللى كه در عالم هستى قرار داده است، تقدير و تقسيم مىكند. در گفتار آن حضرت آمده است: «لكل شىء سبب» (51) ؛ يعنى هر چيزى سبب دارد. همچنين آن حضرت (u) در يك كلامى، هم ضمانت رزق را بيان مىدارد و هم لزوم كار و تلاش را: «خداوند روزى شما را برگرفته و شما را به تلاش فرمان داده است (قد تكفل لكم بالرزق و اموتم بالعمل) مبادا طلب چيزى را كه براى شما بر عهده گرفته، از چيزى كه بر شما فريضه كردهاند، سزاوارتر جلوه كند. (52)
اين كلام ديدگاه آن حضرت (عليهالسلام) را بيان مىدارد كه ضمانت روزى مخلوق به وسيله خالق منافات با كار و تلاش ندارد، بلكه كار و تلاش يكى از اسباب تقدير و تقسيم روزى مىباشد.
همچنين سيره عملى اميرالمؤمنين (عليهالسلام) كاملا مؤيد اين نظريه است كه از ديدگاه آن حضرت (عليهالسلام) اعتقاد به تقدير و تقسيم روزى از ناحيه خداى متعال هيچگاه مانع كار و تلاش نمىشود. زيرا اگر ادعا كنيم كه آن حضرت (عليهالسلام) در دوران زندگيش ـ به ويژه زمانى كه خليفه نبود ـ بيش از همه تلاش مىكرد و درآمد ايشان از ناحيه كار و تلاش از درآمد همه كسان ديگر از همين ناحيه، بيشتر بوده است، ادعاى به حقى است. (53) آن ديدگاه حضرت (عليهالسلام) پيرامون تقدير تقسيم و تضمين روزى از ناحيه خداى متعال و اين سيره اقتصادى ايشان بهترين پاسخ براى پرسش فوق مىباشد.
شايان توجه است كه يكى از امور واضح از نظر اسلام آن است كه علل و اسباب امور از جمله روزى انسانها محصور در علل و اسباب مادى نيست؛ بلكه در عالم هستى دو گونه نظام على «مادى و معنوى» وجود دارد. دعا، ايمان و اطاعت از خداى متعال و صدقات از عوامل مؤثر در افزايش روزى مىباشد. نمونه اين عوامل پيش از اين از على (عليهالسلام) بيان شده است: خداى متعال مؤمن را «منحيث لايحتسب» روزى مىدهد.
در يك نگاه
رابطهاى كه امام على (عليهالسلام) بين خداى متعال و جهان هستى و انسان ترسيم مىكند نسبت به رابطهاى كه نظام اقتصادى ليبرال به تصوير مىكشد تفاوتهاى اساسى دارد. از گفتار آن حضرت (عليهالسلام) پيداست كه فيض الهى پيوسته در جهان هستى جريان دارد و جريان آفرينش به نحو مستمر بوده و همچنان ادامه دارد. آفريدگار اين افريدهها خداوند حكيم و مدبر مىباشد كه به اقتضاى حكمت الهى جهان هستى و حلقههاى خلقت آن با تدبير پرودگار عالم در جريان مىباشد و هدايت تكوينى خداى متعال در برگيرنده همه موجودات هستى از جمله انسان مىباشد كه اين هدايت، هم در صحنههاى اقتصادى و هم غيراقتصادى جارى مىباشد. همچنين هدايت تشريعى امرى مسلم و ضرورى در جميع رفتارهاى انسان مىباشد و خداى متعال با ارسال پيامبران و كتب آسمانى راه وصول به سعادت دنيا و آخرت را به انسان نشان داده است. و جايگاه وحى را به عنوان يكى از راههاى دستيابى به سعادت را در كنار حس و عقل، امرى غيرقابل انكار مىشمارد.
اينگونه آموزهها با ديدگاه دئيسم كه آفرينش جهان را «آنى و لحظهاى» مىپندارد و خالق جهان را دست بسته همانند معمار بازنشسته كه جهان و انسان را به حال خود رها ساخته تا بشر تنها با تجربه و عقل خود، راه سعادت را شناسايى و بپيمايد، كاملا متفاوت است. هر چند اصل اين تفكر را قبل از دئيسم قرآن مجيد به يهود نسبت مىدهد:
و قالتاليهود يدالله مغلولة غلت أيدهم و لعنوا بما قالوا. (54)
يهوديان گفتند: دست خدا با زنجير بسته است. دستهاى آنها بسته باد و به خاطر اين گفتار از رحمت الهى دور شوند، بلكه هر دو دست (قدرت) او باز است، هرگونه بخواهد مىبخشد.
دو گونه تصوير فوق از خداى متعال در رابطه با جهان و انسان، تفاوتهاى فراوانى را در ساحت اقتصادى نمايان خواهد ساخت.
جهانشناسى
بر اساس ديدگاه فلسفى اقتصاد سرمايهدارى ليبرال، خداوند متعال در جهان طبيعت، نظامى قرار داده است كه بر طبق قاعده على و معلولى عمل مىكند. قوانين اين نظام طبيعى، دقيق، كامل، ثابت و عام مىباشد. هر چند، اين نظام بر اساس مشيت الهى در عالم طبيعت به وديعه گذارده شده است و خدا علت محدثه آن مىباشد، اما علت سبقيه آن نيست و به نحو خودكار عمل مىكند و كارآمدترين نظام، در عالم تكوين مىباشد. قوانين آن همانند قوانين فيزيك تنها در عالم محسوسات، جارى، ثابت و مطلق است. پيروى و هماهنگى با نظام طبيعى سعادت ابناى بشر را در همه ابعاد تضمين مىكند. تنها وظيفهاى كه فلاسفه و عالمان دارند شناسايى و كشف آن نظام، آنگاه پيروى و هماهنگى با آن مىباشد.
تأثير جهانشناسى ليبراليسم بر اقتصاد
.1 اقتصاد و رفتارهاى اقتصادى بشر نيز جزء طبيعت بوده، بنابراين قوانين منطقى و عقلايى نظام طبيعى در حوزه اقتصاد نيز جارى مىباشد. در عرصه اقتصاد، تنها روش دستيابى اين نظام، آزادى همگانى و رقابت كامل فعاليتهاى اقتصادى مىباشد. رقابت، براى وصول به حداكثر رساندن سود و منافع شخصى، منافع جامعه را نيز به حداكثر مىرساند.
.2 خداوند متعال در روند و تنظيم اوضاع اقتصادى هيچگونه دستور و نقشى ندارد.
.3 در تنظيم وضعيت اقتصادى، هيچ نهادى، حتى دولت حاكم، مجاز به دخالت در امور اقتصادى نمىباشد. (55)
ممكن است گفته شود كه مكانيزم بازار در مواجهه با بحرانهايى همانند جنگ جهانى، اجتماعى و اقتصادى، عدم توانايى خود را نشان داده و موجب شده نظام ليبرالى تعديل گردد و تبديل به نظام ارشادى همراه با دخالت دولت شده است.
در پاسخ به اين مطلب لازم است اشاره گردد كه، قبول داريم كه دولت در اقتصاد دخالت مىكند، اما اين دخالت همواره به عنوان يك استثنا و در حدى كه اصول اساسى اقتصاد ليبراليسم، همانند آزادىهاى فردى و مالكيت خصوصى كمترين ضربه را متحمل شود، پذيرفته شده است. كما اينكه هنوز هم كلاسيكها، نئوكلاسيكها و طرفداران مكتب پولى بر كارآمدتر بودن آن نظام بر ساير نظامهاى اقتصادى اصرار مىورزند.
جهانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
در بحث گذشته، رابطه خداى متعال با جهان، تبيين شد و مشخص گرديد كه جهان مادى و غيب، با عنايت و تدبير الهى اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و مشيت او وابسته است. هر چند همين مقدار، جهانشناسى خاصى را به ما ارائه مىدهد كه در عرصه اقتصادى، رفتارهاى ويژهاى را معرفى مىكند كه متفاوت از رفتارهايى است كه نظام اقتصادى ليبرال ارائه مىدهد، اما به برخى مشخصههاى ديگر جهان از ديدگاه حضرت على (عليهالسلام) كه تأثير در رفتارهاى اقتصادى انسان دارد، اشاره مىشود:
.1 هدفدارى جهان
امام على (عليهالسلام) در گفتارهاى فراوانى درباره هدفدار بودن جهان هستى مطالب گوناگونى بيان داشتهاند: «خداى متعال هيچچيزى را بيهوده خلق نكرده است، نه انسان بدون هدف و عبث خلق شده (56) و نه اشياى ديگر. ما خلقالله سبحانه امرا عبثا فيلهوا؛ (57) يعنى خداوند سبحان هيچ امرى را بيهوده خلق نكرد تا بدان وسيله بازى كند. آفرينش داراى هدف است.» (58)
آيات فراوانى نيز هماهنگ با گفتار فوق مىباشد:
ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما لاعبين و ما خلقناهما الا بالحق ولكن اكثرهم لا يعلمون. (59)
ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آندو جاى دارد، به بازى [بيهوده] نيافريديم. ما آن دو را جز به حق نيافريديم، اما بيشتر آنان [مشركان] نمىدانند.
در كلام حضرت على (عليهالسلام) هدف از خلقت آسمان و زمين چنين بيان شده است:
الا و انالارض التى تحملكم، والسماءالتى تظلكم، مطيعتان لربكم ... أمتا بمنافعكم فاطاعتا، و اقيمتا على حدود مصالحكم فاقامتا. (60)
بدانيد، زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مىكند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند ... خداوند آن دو را فرمان داده كه به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت كردهاند. خداوند، زمين و آسمان را براى مصالح شما برپاى داشته و آن دو نيز بر پاى ايستادهاند.
در اين بيان اطاعت آسمان و زمين از خداى متعال در رساندن خير و سود به انسان و اين كه برپايى آنها به خاطر مصالح انسانها، تصريح شده است. نظير اين مطلب در كلمات آن حضرت (عليهالسلام) فراوان يافت مىشود. (61)
حركت به سوى خدا
جهان، آفرينش خدا و از آن اوست و به سوى او نيز بازمىگردد. امام على (عليهالسلام) مىفرمايد: «الله الواحدالقهار الذى اليه مصير جميع الامور.»؛ (62) خداى متعال، يكتا و قدرتمند است و بازگشت همه امور به سوى اوست. همچنين در خطبه ديگرى مىفرمايند: «ستايش خداى را كه بازگشت همه آفريدگان و پايان كارها به سوى اوست.» (63)
خداى متعال، در كلام كوتاهى همين معنا را بيان مىفرمايد: «الا الىالله تصيرالامور .»؛ (64) آگاه باشيد كه همهچيز به سوى خدا بازمىگردد.
اختصاص به انسان
در بحث هدف از خلقت جهان، كلامى از آن حضرت (عليهالسلام) بيان كرديم كه ظهور روشنى داشت كه خداى متعال زمين و آسمان را براى مصالح و سودرسانى به انسان برپا داشته است .
آيات فراوانى از قرآن مؤيد گفتار امام على (عليهالسلام) مىباشد كه به يك نمونه آن اكتفا مىشود: «هوالذى خلق لكم ما فىالارض جميعا.»؛ (65) او خدايى است كه همه آنچه در زمين است، براى شما آفريد.
برخوردارى از خزائن غيبى
از ديدگاه حضرت على (عليهالسلام) خداوند متعال داراى خزائن غيبى است كه نعمتهاى الهى از آنجا نازل مىشود. به بندگانش روزى مىدهد بدون آنكه چيزى از آن كه نزد خداست كم شود. در وصيتش به امام حسن (عليهالسلام) مىفرمايد:
و اعلم انالذى بيده خزائنالسماوات والارض قد أذن لك فىالدعاء و تكفل لك بالاجابة و امرك أن تسأله ليعطيك. (66)
و بدان، كه خداوندى كه خزاين آسمانها و زمين به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته كه از او بخواهى تا عطايت كند.
در گفتار ديگرى حضرت مىفرمايد:
خداوند از شما يارى خواسته است در حالى كه لشكرهاى آسمان و زمين از آن اوست و اوست پيروزمند و حكيم و از شما وام مىخواهد و حال آن كه خزاين آسمانها و زمين از آن اوست ... اين بخشايشى است از جانب خدا كه به هر كه مىخواهد ارزانيش مىدارد، كه خدا صاحب بخشايشى بزرگ است. (67)
در خطبه ديگرى اميرالمؤمنين (عليهالسلام) تصريح دارند كه خداوند هر چه از خزاين آسمان و زمين به بندگانش ببخشد، در دارايى او هيچگونه نقص و كاستى ايجاد نمىشود و خداى متعال فقير نمىگردد:
بخشش هيچ عطايى در او كاستى نياورد. (68) حمد سزاوار خداوندى است كه نبخشيدن برداراييش نيفزايد و اگر بخشش كند، بينوا نشود. زيرا هر بخشندهاى ـ جز خداى تعالى ـ اگر ببخشد از داراييش كاسته گردد. (69)
حضرت امير (عليهالسلام) هم اشاره به خزاين الهى دارد و هم مىفرمايد كه خداى متعال هر چه از خزاين خود ببخشد، هيچ از داراييش كاسته نگردد. خداى متعال در قرآن نيز مىفرمايد : «ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم.»؛ (70) هيچ چيز نيست مگر آن كه خزاين آن در نزد ماست و ما تنها به اندازههاى معين از آنها فرومىفرستيم.
علامه طباطبايى (ره) در تفسيرالميزان مىنويسد: «شىء» نكره و در سياق نفى قرار گرفته و با «من» نيز تأكيد شده است، بنابراين افاده معناى عموم دارد. يعنى همه اشياى عالم داراى خزاينى نزد خداى متعال هستند. همچنين پروردگار عالم مىفرمايد: «و ما عندكم ينفدو ما عندالله باق» (71) ؛ آنچه نزد شماست فناپذير و آنچه نزد خداى متعال است، پايدار و فناناپذير است. از اين دو آيه استفاده مىشود كه خزاين نزد خداى متعال، وجودى مجرد و ثابت نيز دارند. از عبارت «ما ننزله الا بقدر معلوم» برمىآيد كه خزاين الهى پيش از نزول به جهان مادى، وجودى نامحدود دارند. بنابراين خداوند متعال اشياى مادى و محدود عالم محسوس را از خزاين الهى خلق مىكند. البته اينگونه خلق را «انزال»؛ نازل كردن، مىگويند. (72)
بهرهگيرى از اينگونه آيات قرآن، كمك مىكند در فهم كلمات اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خداوند متعال در جهان هستى خزينههاى غيبى دارد كه ثابت، مجرد، فناناپذير و در صورت عطا و بخشش از آن، هيچگونه نقصى و كاستى در آن راه پيدا نمىكند و جهان مادى و نعمتهاى آن مراتب نازله، محدود و محسوس خزاين غيب الهى است.
محل آزمايش
از مسلمات جهانبينى اسلامى اعتقاد به عالم دنيا و آخرت يا عالم مادى و غيب است. «الذين يؤمنون بالغيب»؛ (73) متقين كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند.
جهان غيب، جايى است كه همه ما از آنجا آمدهايم و جهان آخرت جايى است كه به آنجا برمىگرديم . دنيا براى همه انسانها محل آزمايش است: (74) «ففيها اختبرتم و لغيرها خلقتم»؛ (75) شما در دنيا آزمايش مىشويد و براى غيردنيا (آخرت) آفريده شدهايد.
دنيا محل زراعت و كشت، و آخرت هنگام درو محصول است. (76) كما اينكه امام على (عليهالسلام) در كلامى جامع اين رابطه را به زيبايى بيان مىفرمايد :
به ياد گورت باش كه آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه كردهاى، همانگونه كيفر بينى و هر چه كاشتى همان را درو مىكنى و هر چه امروز پيشاپيش فرستادهاى، فردا فراروى تو نهند . جاى پاى استوار كن و براى آن روز توشهاى بيندوز. بترس، بترس. اى آن كه سخن مرا مىشنوى ! و بكوش، اى انسان غافل! (77)
آرى از ديدگاه آن حضرت: «امروز، روز تمرين و آمادگى و فردا روز مسابقه. هر كه پيش افتد، بهشت جايزه او و هر كه واپس ماند، آتش جايگاه اوست.» (78)
دقت در حسابرسى و كيفر و پاداش الهى نه تنها در حرام دنيا خواهد بود، بلكه در حلال دنيا نيز حسابرسى و حساب پس دادن نيز به دقت انجام خواهد شد: «چه بگويم درباره سرايى كه آغازش رنج است و پايانش زوال و فنا؟ حلالش را حساب است و حرامش را عقاب.» (79)
برخوردارى از نظام على و معلولى
با مراجعه به كلمات اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در مىيابيم كه آن حضرت (عليهالسلام) هيچ واقعه و پديدهاى را در عالم هستى بدون علت نمىداند. گفتارشان چه به نحو اطلاق و عموم، و چه به نحو خاص و صريح دلالت دارد كه هيچ پديده مادى و معنوى در جهان، خارج از گستره قانون على و معلولى واقع نمىشود. در بيان كوتاهى مىفرمايد: «لكل شىء سبب (80) »؛ هر چيزى سبب و علتى دارد. عالم مادى و معنوى به نحو سلسله عدل و معلول قوام دارند و خداى متعال علت العلل اين سلسله علل مىباشد. عليت تمام علل به مشيت و اداره مستمر الهى محقق مىباشد و فيض الهى از مسير همين اسباب و علل جريان مىيابد.
تمام مخلوقات الهى اعم از جاندار و غيرجاندار، زمين و آسمانها، موجودات محسوس و غيبى تحت فرمان خداى متعال قرار دارند و در فرمانبردارى و اطاعت او هيچگونه خطايى از آنها سر نمىزند: (81) «بدانيد زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مىكند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند.» (82)
در پديدههاى جهان نشانه حكمت الهى آشكار و همين امر، برهانى بر وجود آفرينندهاى حكيم دارد. (83) نظام هستى را محكم و متقن آفريد: «ظهرللعقول بما أرانا من علامات التدبيرالمنقن و القضاء المبرم (84) »؛ با نشانههاى تدبير متقن و محكم و حكم استوار و نافذ خود بر خردها آشكار گرديد.
حضرت امير (عليهالسلام) در خطبهاى جامع، نظام آفرينش را به نحو كامل معرفى مىكمند كه اين گفتار دلالت روشن بر مطلب مورد نظر ما دارد:
خداوند متعال براى هر آفريده، اندازه و مقدارى معين كرد و آن را نيك استوار نمود و به لطف خويش منظم ساخت، و به سوى كمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود تجاوز نكند و در نيل به كمالش قصور نورزد يا اگر او را به كارى مأمور سازد دشوارش نپندارد. چگونه چنين باشد ! در حالى كه همه اشيا به مشيت و اراده او به وجود آمدهاند ... آن گاه هر كجى را كه در اشيا بود، راست نمود و حدودشان را روشن و آشكار ساخت و به قدرت خود ميان اضداد، التيام و هماهنگى پديد آورد ... مصنوعات و مخلوقات آفرينش را بر قانون حكمت استوارى بخشيد ... ميان اجرام آسمانى و راههاى گشاده آسمانها نظمى برقرار ساخت (85) ... .
اين ويژگىهاى كه على (عليهالسلام) در مورد پديدهها و مخلوقات عالم هستى بيان مىكند، ممكن نيست مگر با وجود حلقههاى منظم كه منشأ اين نظم خداى متعال مىباشد.
در كلام خداى متعال نيز همين نظم در عالم محسوس و غيب تصريح شده است: «حكومت جهان به دست خداست و او بر همه چيز تواناست. همان كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و غيبى نمىبينى (86) ». در برخى آيات قرآن تعبير «بيده ملكوت كل شىء»؛ (87) ملكوت (عالم غيب) همه چيز به دست اوست، و در بعضى ديگر «بيدهالملك» (88) ؛ عالم ملك (محسوس) به دست اوست، آمده است كه دلالت دارد كه نظم هر دو عالم به دست خداى متعال مىباشد.
به نحو خلاصه ويژگىهاى جهان از ديدگاه امام على (عليهالسلام) عبارت است از:
.1 هم جهان مادى و محسوس، و هم جهان غيبت با عنايت و تدبير الهى اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و معيشت خداى متعال وابسته است.
.2 جهان هدفدار خلق و اداره مىشود و همه اشياى جاندار و غيرجاندار جهان هستى جهت تقرب به خداى متعال، او را تسبيح مىگويند.
.3 بازگشت گاه جهان آفرينش و همه اشياى آن، خداى متعال است.
.4 جهان غيب داراى خزائن ثابت، مجرد، فناناپذير است.
.5 دنيا محل آزمايش، گشت، تمرين آمادگى، و جهان آخرت جهان كيفر، پاداش، درو، مسابقه و بهشت و جهنم پاداش كيفر انسانها است.
.6 جهان مادى و غير مادى (غيبت) برخوار از قانون على است و فيض الهى از مسير آن اسباب و علل جريان مىيابد. عليت در جهان هستى، سلسلهوار به خداى متعال منتهى مىگردد و همه فرمان بردار مطلق اويند.
پيامدهاى جهانشناسى از ديدگاه حضرت على (عليهالسلام) در اقتصاد
پيامدهاى طولى و عرضى اين گونه نگاه به مقوله جهان، بسيار گسترده است كه پرداختن به همه آنها نوشتارى مفصل و مستقل را مىطلبد، اما جهت نشان دادن تأثير اين نوع جهانشناسى، برخى پيامدهاى آن در عرصه اقتصادى اشاره مىگردد.
شايان توجه است كه ممكن است تعدادى پيامدهانسبت به پيامدهاى ديگر، مستقل و متباين نبوده، بلكه به نحو «ذكر خاص بعد از عام» اما به لحاظ اهميت هر كدام، هر يك به نحو مستقل توضيح داده مىشود.
.1 در تعريف نظام اقتصادى، بيان شد: «نظام اقتصادى مجموعهاى از الگوهاى رفتارى است كه شركتكنندگان را در نظام را به يكديگر به اموال و منابع پيوند مىدهد و بر اساس مبانى مشخصى، در راستاى اهداف معينى به صورت هماهنگ سامان مىيابد.» وقتى انسان جهان را تفسير كند به اين كه: محل آزمايش است، همه امور جهان بازگشت گاهشان خداى متعال مىباشد و در جهان هستى علل غيرمادى وجود دارد كه با فرمانبردارى از خداى متعال موجب افزايش توان اقتصادى افراد مىگردد، به يقين رفتارهاى اقتصادى كه از چنين انسانى در حوزه توليد، توزيع و مصرف بروز مىكند، بسيار متفاوت از رفتارهاى اقتصادى انسانى خواهد بود كه جهان را چنين نمىبيند و معتقد نظام طبيعى در جهان بوده و تنها معيار تعيين كننده نوع رفتار اقتصادى را هماهنگى با آن نظام مىداند. نتيجه چنين وضعيتى در تفاوت در نظام اقتصادى آشكار خواهد شد.
.2 وقتى خداى متعال در جهان غيب، داراى خزائن غيبى باشد كه محسوسات و امور مادى مراتب نازله آن خزائن باشد و هر چه از آن خزائن نازل گردد هيچ گونه نقص و كاستى در آنها به وجود نمىآيد، معلوم مىشود كه منابع اقتصادى جهان غير محدود است؛ هر چند بالفعل (نازل شده مادى) محدود باشد. اما بر اساس مبانى فلسفى اقتصاد ليبرال سرمايهدارى، امور غيرمادى و غير قابل تجربه حسى هيچ گونه جايگاهى نداشته و منابع اقتصادى موجود طبيعت را محدود و غيرقابل افزايش مىدانند و در تعريف علم اقتصاد اظهار مىدارند: «اقتصاد تخصيص بهينه منابع محدود براى نيازهاى نامحدود است».
اما از ديدگاه على (عليهالسلام) اين منابع نامحدود و دست يافتنى نيز مىباشد و خداى متعال مىتواند در هر زمانى از خزائن غيب خود را براى منابع مادى بيفزايد.
.3 در جهانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام) نظام طبيعى موهوم فلاسفه اقتصاد سرمايهدارى ليبرال دور از مشيت و اراده لحظه به لحظه خداى متعال وجود ندارد و «دست نامرئى آدام اسميت» از آستين سيستم قيمتهاى بازار رقابت آزاد بيرون نمىآيد تا پيامآور آزادى همگانى و رقابت كامل دور از دخالت تكوينى و تشريعى خداوند متعال باشد؛ بلكه امور مربوط به حوزه اقتصاد همانند همه امور جهان مادى و غيرمادى در معرض فيض مستقيم و مستمر الهى بوده و در تنظيم امور اقتصادى به نحوى كه خداى متعال راضى باشد هم اراده و مشيت تكوينى الهى دخالت دارد و هم نياز به اراده تشريعى خداى متعال مىباشد. بنابراين دخالت دولت جهت تنظيم امور اقتصادى منطبق با اراده تكوينى و تشريعى خالق هستى براى دستيابى به سعادت دنيا و آخرت بشر امرى لازم و ضرورى مىباشد. (89)
.4 اگر انسان دنيا را محل كشت محصول و جهان آخرت را محل برداشت آن بداند و عمل او تخم محصولى است كه در دنيا كاشته مىشود و بهشت محصول و سودى است كه به انسان مىرسد؛ سود و زيان در نظر انسان معنا و مفهوم ديگرى پيدا مىكند. چه بسا فرد مؤمنى در صحنه فعاليتهاى اقتصادى ممكن است مواجه با زيانى شود، اما به رغم آن، جامعه سود برده و موجبات خشنودى آحاد جامعه فراهم گردد؛ ولى آن فرد در يك برآيند بين سود آخرتى و زيان مادى دنيايى، سود فراوانى برده و خود را سودمند ببيند. انسان در پرتو چنين باورهايى چه بسا از لذتهاى زودگذر مادى صرف نظر مىكند و با ايثار و فداكارى، مصالح جامعه را بر مصالح فردى خود ترجيح مىدهد.
حداكثر كردن سود شخصى در فعاليتهاى اقتصادى نشأت گرفته از مسأله حب الذات است كه در نهاد خلقت هر انسانى نهفته است؛ اما تفسير سود به سود مادى اقتصادى مشكل بزرگى را در مسير اقتصاد امروز جهان قرار داده است. چرا كه در بسيارى مواقع جمع بين منافع مادى افراد و جامعه امرى غيرممكن مىباشد و دست نامرئى آدام اسميت در قالب سيستم قيمتها ناتوان از حل چنين مشكلى خواهد شد و افراد حاضر نمىشوند به خاطر منافع عمومى و جامعه از منافع خود چشمپوشى نمايند؛ بنابراين بين منافع فردى و عمومى تضاد و ناسازگارى شديدى به وجود مىآيد و افراد با قدرت اقتصادى روز به روز بر امكانات و توانشان افزوده مىشود و افراد ضعيف و محروم بايد منتظر محروميت و ضعف بيشترى مىباشند. اما اين مشكل با تفسيرى كه از سود، از منظر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) ارائه شده است، قابل حل مىباشد.
.5 از ديدگاه امام على (عليهالسلام) در جهان از جمله در صحنههاى اقتصادى دو نوع علت ـ علت مادى و غيبى ـ وجود دارد. همه علل مادى و غيبى فيض عليت خود را در هر لحظهاى از خداى متعال مىگيرند. خداى متعال مىتواند در هر لحظهاى مصلحت بداند علتى را از عليت ساقط كند. كه اين كه در واقعه آتش افكندن حضرت ابراهيم چنين كرد.
به علاوه اعتقاد به اسباب غيرمادى مىتواند در امور اقتصادى آثار مهمى داشته باشد. اين مطلب را با بيان يكى از محققان اقتصاد اسلامى به پايان مىبريم:
اين نگرش در اقتصاد اثر مهمى دارد؛ براى مثال ريشهكن كردن فقر يكى از اهداف اقتصادى است و توزيع عادلانه ثروت، سبب مادى ريشهكن كردن فقر است. در نظام اقتصادى مبتنى بر جهانبينى مادى تنها چنين اسبابى (سببهاى مادى) مورد توجه قرار مىگيرد و سببهاى غيرمادى ريشهكن كردن فقر انكار مىشود. در حالى كه در نظام اقتصادى اسلام اين اسباب از اهميت ويژهاى برخوردار است. معصومان ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ عواملى مانند كمك خواستن از خداوند، كردار نيك، صدقهدادن، نماز شب گزاردن و بسيار
«لاحول و لاقوة الابالله»
گفتن را سبب از ميان رفتن فقر دانستهاند. همچنين قرآن كريم حاكميت تقواى الهى بر جامعه را از عوامل نزول بركات، بازشدن درهاى رحمتالهى و از ميان رفتن فقر در جامعه شمرده است. بنابراين، در ساختار نظام اقتصادى اسلام، تجزيه و تحليلهاى اقتصادى و سياست گذارىها بايد به اين عوامل توجه كرد. (90)
انسانشناسى
در پيش از اين بيان شد كه موضوع نظام اقتصادى، الگوهاى رفتارى در حوزه فعاليتهاى اقتصادى مىباشد. در اقتصاد ليبرال ادعا مىشود كه نيازى به نظام سازى اقتصادى نيست، و بهترين نظام اقتصادى با آزادگذاردن انسان در فعاليتهاى اقتصاديش، سامان مىيابد.
يكى از عوامل مؤثر در اين ديدگاه، چگونگى معرفى انسان مىباشد. اينك به برخى امور مربوط به انسان و سامان يابى نظام اقتصاد سرمايهدارى ليبرال دارد، اشاره مىگردد:
.1 خويش مالكى
از ديدگاه فلسفه ليبراليسم، انسان مالك مطلق خود، كار و اموالش مىباشد و هيچ گونه تعلقى به جامعه، دولت و خداوند ندارد و هر گونه خواسته باشد، مىتواند مالش را مصرف كند.
اين ديدگاه مىتواند يكى از مبانى اعتقاد به آزادى فردى در عرصه اقتصادى و مالكيت خصوصى مطلق در نظام اقتصاد سرمايهدارى ليبرال باشد.
.2 ارضاى تمنيات و اميان نفسانى، انگيزيه و هدف اقتصادى
هدف از تلاش انسان در عرصه اقتصادى، از اميان و تمنيات نفسانىاش سرچشمه مىگيرد. بنابراين هر انسانى هر چيزى را كه به نفع خويش مىپندارد و هر روشى را كه مفيدتر براى به دست آوردن آن مىداند، انتخاب مىكند. اين اميال در نهاد و طبيعت بشر نهاده شده است.
به نظر مىآيد اين تفسير از انسان موجب شده است كه نظام اقتصاد سرمايهدارى ليبرال، حداكثركردن منفعت مادى شخصى را تنها هدف فعاليتهاى اقتصادى افراد معرفى كند. بلكه با اين گونه معرفى كردن انسان، خواسته است افراد در تلاشهاى اقتصادى خود، تنها به دنبال چنين هدفى باشند.
.3 عقل انسان در خدمت شهوات او
عقل انسان خدمتگر شهوات او در برآوردن اهداف اميال اوست و چنين انسانى، عاقل است. و هر كس بتواند از عقل خود چنين استفاده، ابزارى بيشترى نمايد، عاقلتر است.
وقتى حداكثر كردن سود شخصى هدف فعاليتهاى اقتصادى در افراد باشد و اين هدف از اميال نفسانى انسان نشأت گرفته باشد و عقل هم خدمتگزار اميال انسان در برآوردن هدفش باشد، بايد بپذيريم: «تمام الگوهاى علمى، مانند الگوى مصرف، سرمايهگذارى، توليد، هزينه و بازار از امور فوق متأثر است. (91) » (92)
انسانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
وقتى انسان را از ديدگاه امام على (عليهالسلام) مورد شناسايى قرار مىدهيم، به اين نتيجه مىرسيم كه انسانى را كه آن حضرت معرفى مىكند، تفاوتهاى اساسى با انسان از ديدگاه ليبراليسم دارد. ويژگىهاى انسان الهى، هدف از خلقت او و برخى خصوصيات ديگر انسان كه از ديدگاه اميرالمؤمنين على (عليهالسلام) مىتواند در رفتارهاى اقتصادى موثر باشد، از اين قبيل است:
.1 فلسفه آفرينش انسان
در مبحث جهانشناسى از ديدگاه امام على (عليهالسلام) به نحو خلاصه اشاره شد كه خداى متعال انسان و جهان را بيهوده نيافريد. (93) هر چند اين انسان در اين دنيا زندگى مىكند، اما او براى اين دنيا آفريده نشده است تا هدف خويش را از زندگى بهرهبردراى از امكانات مادى دنيا قرار دهد؛ بلكه اين انسان بر طبق بيان صريح مولى الموحدين براى جهان آخرت خلق شده است. «انما خلقت للاخرة لاللدنيا (94) »؛ تو براى آخرت خلق شدهاى نه براى دنيا. انسان در آخرت در معرض حساب رسى اعمال دنيات قرار مىگيرد و هر كس در اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال بسر برده باشد، پاداش نيكو نصيبش مىشود و هر كه در اطاعت از خداى بسر نبرده باشد كيفر سختى مىبيند. (95) خداى متعال خوشنود مىشود اگر بنده او در اطاعتش باشد و پاداش نيكو ببيند، بلكه همين اطاعت و بندگى را تنها از بندگانش انتظار دارد كه در آيه مباركه مىفرمايد: «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.» (96) ؛ جن و انس را جز براى آن كه مرا عبادت كنند نيافريدم.
خداى متعال عبادت و اطاعت را وظيفه بندگانش قرار داد و كيفر و پاداش آخرتى را نتيجه آن، معين نمود تا بندگانش او را عبادت كنند و به مقام عبوديت برسند و از پاداش الهى بهرهمند گردند.
يك انسان مؤمن به خداوند در هر فعلى، بلكه در هر نيتى بايد هدف غايى فوق را در نظر داشته باشد. در ساحت فعاليتهاى اقتصادى هيچ گاه هدف از تلاش اقتصادى را رفاه ماديى كه خلاف دستورات الهى باشد قرار نمىدهد. نظام اقتصادى اسلام بايد به نحوى سامان يابد كه انسان را به هدف غايى آفرينش (بندگى خداى متعال) نزديك سازد. در اتخاذ سياستهاى كلى اقتصادى جامعه حتما بايد هدف كلى غايى مورد توجه جدى قرار گيرد. در نظام اقتصادى اسلام عدالت اقتصادى يك هدف سياسى است كه در همه حال مىتواند ابزارى براى هدف غايى فوق مورد توجه سياستگذاران اقتصادى باشد. بنابراين پىگيرى هدف خلقت انسان در فعاليتهاى اقتصادى در ابعاد خرد و كلان، موجب تفاوتهاى فوق در رفتارهاى اقتصادى افراد و نظام اقتصادى از ديدگاه ليبراليسم و امام على (عليهالسلام) خواهد شد.
دو بعدى بودن انسان
حضرت امير (عليهالسلام)، همصدا با كلام الهى در برخى از گفتارشان اشاره به چگونگى آفرينش انسان دارند و تصريح مىفرمايند كه انسان از دو بعد مادى و روحى آفريده شده است، نيمى از او از خاك و نيم ديگرش از روح (97) :
آن گاه خداى سبحان، از زمين درشتناك و از زمين هموار و نرم و از آنجا كه زمين شيرين بود و از آنجا كه شورهزار بود، خاكى بر گرفت و به آب بشست تا يكدست و خالص گرديد. پس نمناكش ساخت تا چسبيده شد و از آن پيكرى ساخت داراى اندامها و اعضا و مفاصل. و خشكش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالينه. و تا مدتى معين و زمانى مشخص سختش گردانيد. آن گاه از روح خود در آن بدميد «ثم نفح فيها من روحه». آن پيكر گلين كه جان يافته بود، از جاى برخاست كه انسان شده بود با ذهنى كه در كارها به جولانش در آورد و با انديشهاى كه به آن در كارها تصرف كند و عضوهايى كه چون ابزارهايى به كارشان گيرد و نيروى شناختى كه ميان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بوىها و رنگها و چيزها را در يابد. (98)
در اين بيان، هم به بعد مادى و هم به بعد معنوى انسان تصريح شده است. همچنين به اهم وظايف بعد مادى و معنوى انسان اشاره شده است. ما بخشى از گفتار حضرت (عليهالسلام) را بيان كرديم. وقتى به همه گفتار آن حضرت در مورد ابعاد و جورى انسان مراجعه شود، معلوم خواهد شد كه گويا بيان آن حضرت (عليهالسلام)، تفسير آيه كريمه ذيل مىباشد:
و اذقال ربك للملائكة انى خالق بشرا من صلصال من حمأ مسنون فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين. (99)
و [اى پيامبر! به خاطر بياور] هنگامى پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گلى خشكيده، كه از گل بدبويى گرفته شده، بشرى مىآفزينيم هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم و از روح خود در او دميدم، همگى برايش سجده كنيد.
امام على (عليهالسلام) براى جسم مادى انسان و همچنين براى روح غيرمادى، شش حالت و وضعيت را بيان مىفرمايد:
براى جسم انسان شش حالت و وضعيت به وجود مىآيد: صحت، مرض، مرگ، حيات، خواب و بيدارى . روح انسان نيز شش حالت دارد: حياتش كه علمش مىباشد، مرگ روح كه نادانىاش، مرض روح، شكش؛ صحت روح، يقينش؛ خواب روح، غفلتش و بيدارى روح، هوشياريش مىباشد. (100)
حقيقت انسان، همان روح انسان است و بدن انسان ابزارى در اختيار روح براى تكاملش مىباشد . روح انسان از دو ويژگى عقلانى و غريزى برخوردار است. انسان با ويژگى عقلانى امور محسوس را درك مىكند و به معارف گوناگون دست مىيابد، معارف الهى، رازهاى نهفته در طبيعت و بايدها و نبايدهاى زندگى را مىيابد و اهداف و مسير زندگيش را تعيين مىنمايد.
ويژگى غريزى روح، انسان را دعوت مىكند به امورى كه قدر مشترك ميان انسان و حيوان است، مانند ميل به خوردن، خوابيدن، امور جنسى و ...
آنچه تاكنون درباره ابعاد وجودى انسان و ويژگىهاى آن برشمرديم اختصاصى به ديدگاه امام على (عليهالسلام) ندارد و فلاسفه ليبراليسم هم ممكن است چنين امرى را پذيرا باشند. اما آنچه در اين بحث جايز اهميت است و نقطه تمايز بين دو ديدگاه مىباشد، پاسخ به اين پرسش است كه جايگاه عقل و غريزه در اين دو ديدگاه چه مىباشد؟
از ديدگاه اسلام تمايلات نفسانى و غرايز، امورى هستند كه جهت تكامل انسان در جهان مادى امرى ضرورى مىباشند؛ اما نبايد آنها سركوب نمود و نيز نبايد زمينه سركشى آنها را فراهم نمود؛ بلكه انسان بايد آنها را تعديل نموده، در اختيار عقل قرار دهد و عقل را بر آنها حاكم نمايد و بدين نحو راه سعادت را در دنيا و آخرت در پيش گيرد.
امام على (عليهالسلام) در بيانى جايگاه اين دو را بيان مىفرمايد:
العقل صاحب جيش الرحمان و الهوى قائد جيش الشيطان و النفس متجاذية بينهما فأيهما غلب كانت فى حيره. (101) عقل انسان همراه لشكر خداى رحمان است و شهوات و خواستههاى نفسانى رهبر لشكر شيطان شمرده مىشود. نفس انسان ميان اين دو قرار داد. هر يك از اين دو، نفس را به سوى خود مىكشد . هر يك از آن دو لشكر، پيروز گردد، نفس انسان زيرفرمانش خواهد بود. (102)
در مبانى انسانشناسى ليبراليسم بيان شد كه با تفسيرى كه آنها از عقل و تمايلات نفسانى دارند، عقل را خدمتگزار تمايلات نفسانى معرفى مىكنند و عقل ابزارى در خدمت تمايلات نفسانى جهت دستيابى به تمايلات مادى نفسانى است.
به يقين، اين دو معرفى از انسان موجب تفاوتهاى روشنى در اهداف اقتصادى فعاليتهاى افراد در دو ديدگاه خواهد شد. همچنين هر يك از دو ديدگاه در مورد انسان مىتواند مبناى ايدئولوژيك آزادى و رقابت كامل افراد در بخش توليد، توزيع و مصرف و همچنين عدم دخالت در اقتصاد بر اساس ديدگاه ليبراليسم باشد؛ اما ديدگاه امام على (عليهالسلام) در مورد انسان چنين الزامى را القا نمىكند.
برای دیدن ادامه مطلب لطفا کلیک کنید