پيامبر (ص)، برادريش را با حضرت على (ع) به مسلمانان اعلان مىفرمايد
بسم رب المهدی
اشهد ان مولانا امیرالمومنین علی ولی الله
لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
پيمان برادرى ۱
اتحاد و پيوند برادرى
اخوت اسلامى از اصول اجتماعى آيين اسلام است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به صورتهاى مختلف در جهت استوار ساختن اين پيوند كوشيده است.
پس از ورود مهاجران به مدينه، براى نخستين بار، پيوند برادرى ميان دو تيره از انصار، يعنى اوس وخزرج، به دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گره خورد. اين دو قبيله، كه بوميان مدينه بودند وساليان درازى با يكديگر نبرد داشتند، در پرتو كوششهاى رسول اكرم با يكديگر برادر شدند وتصميم گرفتند كه گذشتهها را فراموش كنند. هدف از عقد اين پيوند آن بود كه اوس وخزرج، كه دو ستون عمده ارتش اسلام را در برابر مشركان تشكيل مىدادند، كشت وكشتار وظلم وتعدى به يكديگر را به فراموشى بسپارند وصلح وصفا را جايگزين عداوتهاى ديرينه كنند.
براى بار دوم، پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد كه ياران او، اعماز مهاجر وانصار، با يكديگر برادر شوند وهر كدام براى خود برادرى بگيرد. چه بسا دو مهاجر با يكديگر ويا يكى از مهاجران با يكى از انصار عقد اخوت بستند ودستيكديگر را به عنوان برادرى فشردند واز اين طريق يك نوع قدرت سياسى معنوى بر سرآنان سايه افكند.
مورخان ومحدثان اسلامى مىنويسند:
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم برخاست وخطاب به ياران خود فرمود:«تآخوا في الله اخوين اخوين». يعنى در راه خدا دو تا دو تا با هم برادر شويد.
تاريخ در اين مورد از افرادى نام مىبرد كه به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آن روز با يكديگر پيوند اخوت برقرار كردند. مثلا ابوبكر باعمر، عثمان با عبد الرحمان بن عوف، طلحه با زبير، ابى بن كعب با ابن مسعود، عمار با ابو حذيفه، سلمان با ابو الدرداء و... پيوند برادرى بستند واخوت اين افراد به تصويب پيامبر رسيد.
اين پيوند برادرى كه در ميان افراد معدودى صورت گرفت، غير آن اخوت همگانى وبرادرى اسلامى است كه قرآن مجيد آن را در مقياس جهان اسلام اعلام كرده است وهمه مؤمنان را برادر يكديگر خوانده است.
حضرت على (ع) برادر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى هر يك از افرادى كه در مسجد النبى حاضر بودند برادرى معين كرد. على عليه السلام در آن ميان تنها ماند وبراى او برادرى تعيين نشد. در اين هنگام على عليه السلام با ديدگان اشك آلود به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمرسيد وگفت:
براى هر يك از ياران خويش برادرى تعيين كردى ولى ميان من وكسى پيوند اخوت برقرار نفرمودى!
در اين لحظه پيامبر اكرم كلام تاريخى خود كه را كه مبين مقام وموقعيت على عليه السلام از حيث قرب ومنزلت او نسبتبه پيامبر استخطاب به او فرمود:
«انت اخي في الدنيا والآخرة و الذي بعثني بالحق ما اخرتك الا لنفسي. انت اخي في الدنيا و الآخرة».(1)
تو برادر من در اين جهان وسراى ديگر هستى. به خدايى كه مرا به حق برانگيخته است من كار برادرى تو را به عقب انداختم كه تو را برادر خود انتخاب كنم، اخوتى كه دامنه آن هر دو جهان را فرا گيرد.
اين كلام موقعيتحضرت على عليه السلام را نسبتبه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، از نظر معنويت وپاكى واز نظر اخلاص در اهداف دينى، به خوبى روشن مىسازد واز ميان دانشمندان اهل تسنن مؤلف «الرياض النضرة» به اين حقيقت اعتراف كرده است.(2)
از اينجا مبناى تفسير آيه مباهله (3) به دست مىآيد. علماى تفسير به اتفاق كلمه مىگويند مقصود از عبارت وانفسنا و انفسكم على بن ابى طالب -عليه السلام است كه قرآن مجيد او را «نفس پيامبر» وخود او شمرده است.زيرا تجاذب فكرى وروحى نه تنها دو همفكر را به سوى هم مىكشد بلكه گاهى دو فرد را شخص واحد نشان مىدهد.
اينكه هر موجودى همجنس خود را جذب ومخالف خود را دفع مىكند اختصاص به عالم اجسام واجرام زمين وآسمان ندارد بلكه شخصيتهاى بزرگ جهان مظاهر جذب ودفعند; گروهى را جذب وگروه ديگرى را دفع مىكنند. اين نوع كشش وگريز بر اساس سنخيتيا تضاد روحى پى ريزى شده است وسنخيت وتضاد است كه گروهى را دور هم گرد مىآورد وگروه ديگرى را عقب مىراند.
از اين مسئله در فلسفه اسلامى چنين تعبير شده است:«السنخية علة الانضمام» يعنى سنخيت ومشابهت، مايه اجتماع وانضمام اشياء است.
پىنوشتها:
1- مستدرك حاكم، ج3، ص 14; استيعاب، ج3، ص 35.
2- ج 2، ص16، نگارش محب الدين طبري.
3- سوره آل عمران، آيه 61.
فروغ ولايت ص68-آيت الله شيخ جعفر سبحانى
-----------------------------------------------------
پيمان برادرى ۲
پيامبر، برادريش را با على به مسلمانان اعلان مىفرمايد
دولت اسلامى از آغاز هجرت شروع به نمو كرد و رشد اين دولت در تاريخ بشرى تنها نمونهاى است كه وجود داشته است.ما پيش از اسلام هيچ دولتى را سراغ نداريم كه بر اساس برادرى،نشات گرفته از ايمان به وحدانيت آفريدگار و عدالت او،ايمان به روز جزا،برابرى همه مردم در پيشگاه خدا و برترى نداشتن هيچ كس بر ديگرى جز به تقوا و بطلان هر نوع امتياز خانوادگى،قومى و يا قبيلهاى-كه سنت عدالت الهى آن را پذيرا نيست-بر پا شده باشد.و نيز پيش از اسلام هيچ دولتى را سراغ نداريم،كه پيدايش آن نتيجه توجه مجموعه مشتركى از مردم با ايمان به اين مبانى و اصول برجسته باشد.
مضافا بر اين كه،اين برادرى فراگير،اگر نمونه عينى نداشت،به صورت يك انديشه مجرد باقى مىماند. ولى پيامبر خواست كه به عموم مسلمانان نمونهاى محسوس در شكل برادريهاى خصوصى بدهد كه قوام هر كدام از آنها بر دو تن از پيروانش استوار باشد.دو برادر خوانده برادرى خود را براى خدا در آن نوع اخوت به صورت عملى آغاز مىكنند.پس،هر يك از آن دو نفر بدان گونه با ديگرى رفتار مىكند كه با برادر پدر و مادريش.اين برادريهاى ويژه را پيامبر پس از هجرت ايجاد و اعلان فرمود.
از ميان آن برادريها،برادريى بود كه تاريخ به وجود آمدنش به ده سال قبل از هجرت برمىگردد،پيامبر (ص) تصميم گرفت كه آن را پس از اين كه در مكه به هاشميون اعلان كرده بود به مسلمانان نيز اعلان عمومى كند.آن همان اخوتى بود كهپيامبر (ص) در روز انجمن منزل بين خود و على ايجاد كرد.
در سيره حلبى آمده است:«پيامبر پس از هجرت،بين ابو بكر و عمر،بين ابى بكر و خارجة بن زيد،بين عمر و عتبان بن مالك،بين ابى رويم خثعمى و بلال،بين اسيد بن حضير و زيد بن حارثه،بين ابو عبيده و سعد بن معاذ و بين عبد الرحمان بن عوف با سعد بن ربيع...عقد اخوت بست،سپس دست على بن ابى طالب را گرفت[و گفت]:اين برادر من است!پس على و رسول الله دو برادر بودند...» (1)
و ابن هشام در السيرة النبويه،مطلب ذيل را نقل مىكند:«رسول خدا (ص) بين اصحاب خود از مهاجران و انصار عقد اخوت بست،و گفت:براى خدا دو نفر دو نفر برادر خوانده شويد!سپس،دست على بن ابى طالب را گرفت و گفت:اين برادر من است!پس،رسول خدا سيد رسولان و پيشواى پرهيزگاران و فرستاده پروردگار جهانيان-كه كسى از بندگان خدا به عظمت او و همانند او نيست-با على بن ابى طالب برادر است.
«حمزة بن عبد المطلب شير خدا و شير رسول خدا و عموى رسول الله با زيد بن حارثه خادم رسول خدا برادرند.ابو بكر صديق فرزند ابى قحافه و خارجة بن زهير برادر بلحارث از قبيله خزرج برادرند، عمر بن خطاب و عتبان بن مالك برادر بنى سالم بن عوف بن عمر بن عوف از قبيله خزرج برادر، مىباشند...» (2) .
البته برادرى از اين نوع ممكن است دو نتيجه در پى داشته باشد:
(1) جايگزين كردن ملاك نزديكى به خدا به جاى همخونى.جايى كه هيچ قرابت همخونى وجود ندارد مثل اين كه دو نفر از دو قبيله يا از دو شهر و دو قبيله باشند كه قرب به مبدا و ايمان آنان به دين اسلام به منزله همخونى باشد.در اين نوع قرابت انگيزهاى نهفته است كه دو برادر در راه خدا را براى همكارى در راه خدمتبه اين مبدا آماده مىسازد.چنان كه پيدايش اين نوع از قرابت روحى و تربيتى هر يك از دو برادر را نسبتبه ديگرى-اگر چه ميان يكى از آن دو با خويشاوند ديگرش چيزى كه منجر به سوءتفاهم و يا عداوتى شود-بركنار دارد.
گذشته از اين،برادرى ميان دو شخص از دو قبيله،باعث دوستى هر يك از ايشان با افراد قبيله ديگر مىگردد.براستى هر يك از آن دو نفر،ديگرى را با انگيزه اخوت اسلامى جديد دوست مىدارد.هر كدام از آنان خويشان نسبى دارند كه او را دوست مىدارند و او نيز آنان را دوست مىدارد،آنان نسبتبه او فداكارى مىكند و او نيز براى ايشان فداكارى مىكند.ميان اين خويشاوندان و كسى كه با خويشاوندشان رابطه روحى دارد بزودى پيوندى محكم ايجاد مىشود.به اين ترتيب،برادرى روحى در رديف خويشاوندى نسبى قرار مىگيرد.همچنانكه خويشاوندى خونى كمك براى قرابت روحى مىگردد.
(2) براستى در اين نوع برادرى خصوصيتى است كه حكايت از تشابه روحى بين دو شخص دارد،بويژه آن كه اين برادرى از جانب رسول خدا (ص) يعنى آشناترين فرد به اصحاب خود،تعيين شده باشد،چه آن كه هيچ دو نفرى از اصحاب پيامبر (ص) به شباهتهاى روحى خود-به اندازه پيامبر (ص) -شناخت ندارد.بدان وسيله است كه برادرى عاملى براى كمك به آن دو به نفع اسلام و مسلمانان-به اندازه اخلاص آنان به اصول اسلامى-مىباشد.
مقصود از برادرى ميان پيامبر و على چيست؟
هر گاه برادرى ميان رسول خدا و على را-پيش از هجرت و بعد از هجرت-مورد توجه قرار دهيم مىبينيم كه برادرى ما بين آن دو،اولين هدف را كه عبارت از نزديك شدن دو قبيله از يك شهر و يا از دو شهر است،تعقيب نمىكند.چه آن كه پيامبر و على نه از دو شهر بودند و نه از دو قبيله،بلكه دو پسر عمو از درجه اول بودند.بدان وسيله نتيجه مىگيريم كه انگيزه براى برادرى بين پيامبر و على همان تشابه روحى آنان است.در عين حال خود همان اخوت،تثبيت و تاكيدى استبراى پيمانى كه پيامبر با على ده سال پيش از هجرت بسته بود،آن روزى بود كه پيامبر خدا (ص) بستگان نزديك خود راگرد آورد و از آنان درخواست كمك كرد و به شخص كمك كننده وعده داد كه برادر،وصى و جانشين او در ميان آنان خواهد بود.على تنها فردى بود كه به پيامبر گفت:«يا رسول الله من مددكار تو خواهم بود.»
مىخواهم بگويم كه پيامبر انتظار دارد برادرى كه پيامبر براى خود انتخاب مىكند،از همه مردم به او از نظر خلق و خوى،علم و اخلاص شبيهتر باشد.براستى برادر تو كه از يك پدر و مادر به دنيا آمدهايد، برادرى است كه تو انتخاب و اختيار نكردهاى و براى برادرى خود برنگزيدهاى بلكه به عنوان برادر تو متولد شده است.گاهى بين تو و او نه تنها اخوت روحى نيستبلكه صميميت و صداقتى هم وجود ندارد.اگر تو در باره او مخير باشى اى بسا كه او را به برادرى خود انتخاب نكنى!
چه بسيار خردمند دانايى كه خويشاوندى،او را به برادرى فرد نادانى ملزم ساخته است و چه زيادند افراد پرهيزكار صالحى كه خويشاوندى آنان را مجبور به برادرى شخصى بدبخت و بدكار كرده است.دو برادر از يك پدر و مادر زمانى خوشبخت و كامياب مىشوند كه تشابه روحى داشته،از نظر بينش و اخلاق همگون باشند.
اما برادرى را كه تو براى خود-در دوران شكلپذيرى عقل و مردانگى-انتخاب مىكنى بيشتر اوقات از نظر روانى شبيهترين و از جهت استعداد،نزديكترين فرد به تو است.هر گاه آن كسى كه براى خود،برادر انتخاب مىكند،فرستاده خدا و پيامبر باشد،ترديدى نيست كه اين همگونى ميان او و برادرش امرى حتمى است.بدون شك برادر او شبيهترين مردم به او از نظر خصلت،دانش و اخلاص خواهد بود. برادرى پيامبر با على در تاريخ امر مشخصى است و اين خبرى متواتر است.البته اين برادرى در قلب پيامبر معنا و اهميتخاص خود را داشت.حاكم در مستدرك خود به دو طريق صحيح از پيامبر خدا آورده است كه او به على فرمود:«تو در دنيا و آخرت برادر منى!» (3) پيامبر خدا روزى-در حالى كه چهرهاش مىدرخشيد-از منزل بيرون شد،عبد الرحمان بن عوفعلت را پرسيد،پيامبر فرمود:
«از جانب پروردگارم مژدهاى درباره برادر و پسر عمويم و دخترم رسيده است مبنى بر اين كه خدا على را همسر فاطمه گردانيده است.پيامبر به على فرمود:«تو در بهشتبرادر،همراه و رفيق منى» (4)
پيامبر روزى على را در موردى كه مربوط به او و برادرش جعفر و زيد بن حارثه بود،مخاطب قرار داده، فرمود:«...و اما تو يا على برادر و همراه منى...!» (5)
روزى پيامبر با على عهدى بسته و به او گفت:«تو برادر و وزير منى،قرضم را ادا مىكنى و به وعده من عمل مىكنى و مرا بريئ الذمه مىسازى...» (6)
چون زفاف فاطمه با على برگزار شد،پيامبر خدا به ام ايمن فرمود:«برادرم على را نزد من بطلب!»ام ايمن (به شوخى) گفت:او برادر توست و در عين حال (دخترت را) به ازدواج او در مىآورى؟پيامبر فرمود:آرى اى ام ايمن!پس،على را نزد او طلبيد و او آمد...» (7) .
پىنوشتها:
1-شرح نهجالبلاغه ج 2 ص 97.
2-شرح نهجالبلاغه ج 1 ص 505.
3-شرح نهجالبلاغه ج 3 ص 14 و ترمذى در صحيح خود جلد 5 روايت كرده است.
4-تاريخ بغداد ج 12 ص 268 و استيعاب،ابن عبد البر ج 2 ص 460 (فيروزآبادى در كتاب خود فضائل الخمسه ج 1 ص 114 آن را نقل كرده است.)
5-طبقات ابن سعد ج 8 ص 114.
6-كنز العمال ج 6-ص 155.
7-مستدرك صحيحين از حاكم ج 3 ص 159.
-----------------------------------------------
پيمان برادرى ۳
چنانكه مىدانيم رسول خدا(ص)پس از پيمان سوم كه در عقبه با نمايندگان يثرب بست بدان شهر رفت و مسلمانان هم رو بدانجا نهادند.مهاجرانى كه از مكه به يثرب رفتند از مردم شمال عربستان و از تيره عدنانى بودند و مردم يثرب از جنوب و از قحطانيان.و اين دو تيره از دير زمان با يكديگر هم چشمى داشتند و هر يك ديگرى را تحقير مىكرد.خود را عرب اصيل و تيره ديگر را عرب پيوسته مىخواند.اكنون كه همگان مسلمانى پذيرفتهاند بايد با هم يكدل شوند و كدورتى را كه از يكديگر دارند از دل بزدايند.رسول خدا(ص)هر يك از مهاجران را با مردى از انصار برادر ساخت و على بن ابى طالب(ع)را برادر خود خواند.ابن هشام نوشته است:«رسول الله سيد پيغمبران و امام پرهيزگاران و فرستاده پروردگار عالميان بود.از بندگان خدا همانندى نداشت و على بن ابى طالب برادر او بود.» (1)
پىنوشت:
1.سيره ابن هشام،ج 2،ص .124
دكتر سيد جعفر شهيدی